محل تبلیغات شما

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست

واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:

امروز همه روی زمین زیر پر ماست،

بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز-

می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست

گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد

جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»

بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید

بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:

ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی،

تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،

بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز

وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،

بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی

وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،

گفتا: عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!

این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»

چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید

گفتا: ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»

از ماست که بر ماست

خاله ربابه دوست داریم

نسبیت عام، مفهوم فیزیکی سیاه چاله، تابش هاوکینگ

ز ,ماست ,بال ,یکی ,خاک ,سر ,کرد و ,بر او ,و ز ,پر خویش ,از ماست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پسر خوب